ساختار خانه های لفور
كاربرد چوب درمعماري خانه هاي روستايي به عنوان مصالح اوليه كه به وفور يافت مي شود همواره در منطقه لفور متداول و مرسوم بوده و امروزه هم رايج است. با نگرش به خانه هاي سنتي و اصيل روستايي در مي يابيم كه اكثر خانه ها بر روي پايه هاي چوبي در يك دو يا سه طبقه ساخته شده اند. خانه هاي روستايي بر پايه اين فرم معماري اصيل منطقه شكل گرفته اند و اغلب داراي آرايه هاي چوبي بسيار زيبا هستند. اين خانه هاي چوبي حداقل داراي دو اتاق و يك بالكن كه در ورودي آنها در بالكن باز مي شود. اغلب خانه هاي روستايي دارا يك پستو هم مي باشند. در مجاورت خانه ها معولا يك طويله يا آغل جهت گاو، گوسفند و يا اسب و همينطور لانه مرغ و خروس هاي خانگي و در بعضي موارد در حياط خانه روستايي يك نفار هم وجود داشته است. براي دسترسي به نفار از پل چوبي كه نفار را به بالكن خانه وصل مي كرد، استفاده مي شده است.از كاه شالي یا تخته های زمخت(لت) (تصویر انتهای م تن را نگاه کنید) براي پوشش سقف خانه هاي روستايي استفاده مي كردند.
افراد ثروتمند خانه ها اعياني، يا کله وزيري با چند اتاق مجزا بعنوان نشیمن، دالون، اتاق مخصوص پذیرایی میهمان و ... می ساختند. خانه ها به رديف رو به قبله و آفتاب گیر و اغلب با یک پستو که در آن در پشت خانه رو به دريا و در داخل پستو باز می شد كه با باز شدن در پستو هوای خنک از داخل آن به درون خانه كوران می کرد و و فضاي اتاق را خنك می نمود.
چوب مهمترین قلم در بین مصالح مورد نیاز برای ساخت خانه بود. برای تهیه چوب معمولا از درختان افتاده استفاده می کردند. تبر، و گرد بر (شیبه به ارَه آهنی) ابزارهای اصلی برای برش تنه درخت بودند.
فصل بریدن درخت و تهیه چوب هم فصل خاصی بود. فصلی مناسب بود که درخت کمترین آب ممکن را داشت لذا چوبهای بهاره بدرد نمی خورد و فورا موریانه می زد.استادان نجار پس از قطع درخت نسبت به برش تنه درخت به کمک تبر اقدام می کردند.
برش های تنه درخت را به کمک تبر تراشیده و کنده می کردند. کنده کردن کار هر کسی نبود. مهارت و سلیقه خاص خودش را می خواست.
کنده ها را بکمک اره یا تبر در همان جنگل بصورت صاف شده و الوار در می آوردند به همین دلیل الوارها یا تبری بودند یا اره کشی شده. برای تهیه الوارهای اره کشی شده در همان جنگل دستگاه اره کشی برپا می کردند. الوار را برای مصارف خاص در اندازه های مختلف برش می دادند و به این طریق چوب های آماده کرده و سپس به روستا حمل می کردند. چوبها بعد از حمل شدن به حیاط عمودی چیده می شدند تا خشک شوند.
الوارها را با اسب به روستا می آوردند. هر اسب توان حمل دو الوار را داشت که در دو طرف پالان آن در حالی که یک طرف آن روی زمین و طرف دیگر به سمت بالا بود به هم بسته، بارگیری و حمل می شدند. با دیدن کاروان اسبهای الوار مشخص بود که چه کسی خانه سازی دارد. معمولا الوارها در ابعاد چهار یا پنج متری تهیه شده و در حیاط خانه برش داده می شدند(در صورتی که متر در دسترس نبود از مقیاس دسته تبر (تور دم) برای اندازه گیری استفاده می کردند). برش الوار و تبدیل آن به پَلوَر و تخته در حیاط خانه انجام می شد.
کار برش الوارها و تهیه جوب، بکمک یک ارّه بزرگ آهنی انجام می شد. یکی از کارهای استادان نجار ارّه کشی بود. ارّه کشی کار سخت و طاقت فرسایی بود.
![]() |
پس از حمل الوار به روستا در گوشه حیاط داربستی به ارتفاع سه متر (دستگاه اره کشی ) بر پا می شد و دو نفر با اره بلندی که در دو طرف دسته داشت کار برش را انجام می دادند به این ترتیب که یک نفر در بالا و یک نفر در پایین چوب را ارّه می کردند. هر الوار معمولا چند پَلوَر می داد. پَلوَر و نال و هلا و ... که آماده می شد نوبت استا نجار بود که کار ساخت خانه را شروح کند.
معماری خانه ها در لفور به دو گونه کل خانه و لارده ای و یا بصورت ترکیبی(یک اتاق لارده ای و چند اتاق کل خنه ای) بود.
مراحل اصلی ساخت شامل چهارسنگ گذازی کل چینی،(نصب ستون و لارده زنی برای خانه های لارده ای) سرسازی و ایجاد پوشش سقف خانه بوده است.
بعد از اینکه مقدمات کار (کاه، سنگ، گل رس، چوب و میخ و... )برای خانه سازی آماده می شد. چند نفر پیر مرد و باتجربه را جهت راهنمایی برای گذاشتن چهارسنگ دعوت می کردند. در روستاهای لفور تمام خانه را روی چهارسنگ که در چهارگوشه پی خانه کار گذاشته می شد، بنا می کردند. چهارسنگ ها با عث می شدند رطوبت نتواند به بنای چوبی آسیب وارد نماید و همینطور به درون خانه و دیوارها نفوذ کند.
جهت نصب چهارسنگ ابتدا باید پی ساده کنده می شد. بعد از پی کنی ساده، نوبت گذشتن چهارسنگ بود. چهار سنگ (سنگهای بزرگ) را در چهارگوشه و سنگ های کوچکتر را بعدا در عرض پی کنار هم تا زیر اولین چوب زیر کار می چیدند و روی آن را بعدا کاهگل می کشیدند.
در ساخت خانه کَل به کَلی ابتدا دیوار چوبی ایجاد می شد. به این کار کل چینی می گفتند. برای ایجاد دیوار چوبی، چوب ها (کَل) به ترتیب و بادقت خاصّ تا ارتفاع معینی روی هم چیده می شدند. ( دلیل نام گذاری این سبک از معماری خانه سازی به کل خنه به همین دلیل بوده است.) برای قرارگرفتن کامل چوب ها بر روی یکدیگر، در محل اتصال آنها اندکی از چوب زیرین برداشته می شد. در اصطلاح به آن کَنّش می گفتند. آخرین چوب که در واقع کار سرسازی بر روی ان انجام می شد. سرکَل نام داشت. بعدا تمام این چوب ها با کاهگل پوشانده می شدند و در آخرین مراحل ساخت خانه روی دیواراهای کاهگلی با گل مخصوص سفید یا زرد، نازک کاری انجام می شده است.
خانه لارده ای خانه ای است که اسکلت آن تماما از چوب و آن هم بر روی چهارسنگ بنا می شده است. طریقه ساخت خانه لارده ای به این نحو بوده است که پس از گذاشتن چهارسنگ ها، روی آن چوب محکم بصورت سرتاسری گذاشته می شد. به این چوب سرتا سری زیر نال می گفتند. نال چوب قطور و مکعب مستطیل شکل ستبری بود که از الوار نازکتر و از پَلوَر کلفت تر و معمولا از بهترین نوع چوب مانند ملج و ون (وولی)انتخاب می شد. زیرنال باید آنچنان قابلیتی می داشت که بتواند تما م بار را تحمل می کرد.
در خانه های لارده ای بعد از اینکه زیر نال روی چهارسنگ کار گذاشته می شد نوبت تیرهای چهار گوشه خانه (ستون های چوبی) و چهار گوشه اتاقها بود. این ستون ها به ردیف بر روی نال ها نصب می شد. بر روی ستون ها از دو طرف چوب های نازک تر بنام لارده میخ می شد. ( دلیل نام گذاری این سبک از معماری خانه سازی به لارده ای همین بوده است.) بعد از آماده سازی اسکلت چوبی درون این لارده ها را با کاه گل پر می کردند. دیوار توسط دو تخته ضربدری که به تمام هلاها و تیرها میخ می شد استحکام می یافت که به آن ..... می گفتند و به این ترتیب دیواری بدون روزنه پدید می آمد که تما ما به یکدیگر اتصال داشتند. میخ در خانه های لارده ای کاربرد زیادی داشت. میخ های مورد استفاده از بیست وچهار تا پنج بود و هر شماره کلفت و نازک هم داشت مثلا هشت کلفت یا هشت نازک و....
سر سازی کار استاد های نجار بود. نجارهای خانه ساز در قالب تیم های دو تا چهارنفره کار می کردند. کار سر سازی در واقع با گذاشتن سرنال آغاز می شد. سرنال نیز چوب تراش خورده مکعب مستطیل شکل و تقریبا به کلفتی چوب پلور بود. سرنال باید تما بار مربوط به سقف خانه را تحمل می کرد. اگر خانه کَل به کَلی بود سرنال بر روی سرکَل و اگر لارده ای بود بر روی ستون ها قرار می گرفت.
بعد از گذاشتن سرنال نوبت پَلوَر ریزی بود. معمولا پلورهای هر اتاق را جداگانه و به فاصله تقریبی نیم متر می ریختند. سعی می کردند برای استحکام خانه از پلور های بیش از چهار متر استفاده نکنند. بهترین پلور ها از درخت ملج، نمدار یا وولی (ون) بود و البته از مرس (راش ) هم استفاده می شد.
پلور ریزی که تمام می شد کار برپا کردن تیرک های شیروانی می رسید. درکار ایجاد بنا وقتی نوبت به بر پا کردن تیرک می رسید، استاد نجار و شاگرد هایش متوقف می شدند. استاد نجار می گفت میخ در چوب فرو نمی رود. در اینجا صاحب خانه به استادنجار و شاگردهایش هدیه می داد از پول نقد تا پارچه کله قند و ....
بعد از نصب تبرک و مراسم تیرک سری نوبت به هلا ریزی می رسید. هلاها چوب هایی به بلندی تقریبا چهار متر و به ضخامت تقریی ده سانتی متر بودند که در کنار یکدیگر و بصورت شیبدار یک طرف بر روی تیرکسری و طرف دگر آنها بر روی لبه پشت بام بصورت موازی و با فاصله تقریبی نیم متر نصب می شد. بر روی هلا ها چوبهایی با ضخامت کم جهت قرارگفتن پوشش سقف قرارمی گرفت. برای خانه هایی که سقف انها با گالی پوشیده می شد، از چوب های نازک شمشاد استفاده می شد که به آنها شیش می گفتند. شیش های شمشادی حد اقل تا پنجاه سال مقاومت می کردند. برای موارد غیر از گالی چوب های نازک برش خورده با سطح صاف بعنوان زیر حلبی بر روی هلاها نصب می شد.
زیر حلبی یا شیش با مهارت خاصی نصب می شد. در مناطق ییلاقی پس از نصب زیرحلبی سقف شیروانی را تخته می کردند. در لفور با کاه برنج یا همان گاله برای پوشش سقف استفاده می کردند . در روستا افراد کمی بودند که عمل پوشش سقف با گاله را وارد بودند. پوشش گاله مشکلاتی داشت و مهم تر از همه اینکه در مقابل باد شدید مقاومت نداشت. ولی عایق خوبی بود و گرمای خانه را تا حدی حفظ می کرد. ضمن اینکه از نفوز باران و گرمای بیرون بدرون خانه و همینطور نفوذ سرما بخوبی جلو گیری می کرد. عیب دیگر پوشش گاله این بود که بعد از یک سال تا هیجده ماه بمیزان زیادی دچار پوسیدگی می شد و می بایست ترمیم و تجدید می شد. البته تهیه گاله برای افرادی که زمین شالیزاری نداشتند هم هزینه بر بود و هم دردسر های خاص خودش راداشت. در هنگام مرمت پوشش سقف اگر تخته های روی پلور، هلا یا شیش نیاز به تعویض و مرمت داشت اقدام می کرند.
برای پوشش اسکلت چوبی خانه (در هر دو روش معماری) از کاهگل استفاده می کردند. برای تهیه کاهگل ابتدا کاهها خرد شده و آماده می شدند. بعد از آن نوبت عمل آوری گل رس بود. گل را به آب آغشته کرده و ورز می دادند . یعنی کارگر به آن آب می زد و با پای برهنه انرا تا جائیکه خاصیت چسبندگی پیدا کند لگد می کرد، بطوریکه بسختی با بیل برداشته می شد. بعد از پر کردن پی نوبت دیوار چینی زیر کار می رسید. بین چوب های دیوار را با لاشه سنگ یا سنگهایی که با پتک خرد شده بود و کاهگل ورز داده شده پر می کردند.
معمولا اگر کار خانه سازی در غیر فصل کاری روستا بود اهالی محل و مخصوصا افراد فامیل از هیچ کمکی دریغ نمی کردند. بچه های روستا هم به تماشا می آمدند و این بود که کار بچه ها هم در می آمد. بازی در فضای تازه و در کنار استاد نجارها که دائما سر آنها داد می کشیدند.
روی پلورها را تخته کوبی می کردند. بعبارت دیگر فاصله بین پلورها را با تخته و چوبهای نازکی می پوشاندند و روی آن را از بالا گل می مالیدند و به این طریق بام را برای استفاده بعنوان انبار اصلی خانه جهت نگهداری آذوقه عم از شالی، گندم، جو، حبوبات، کد و مهیا می کردند. در گذشته های بسیار دور این اقلام به جهت حفاظت در مقابل موش، در داخل کندو های چوبی در بالا پشت بام گهداری می کردند. ناگفته نماندکه گاهی افراد به میزان ذخائری که در آنجا نگهداری می کردند. تفاخر می نمودند. مثلا می گفتند بام سر (پشت بام ) ما پراز گونی های شالی است و....
بعد از اتمام ماله و تکمیل کار دیوارها نوبت نصب درب و پنجره بود که قبلا جای آن را مشخص کرده بودند.استاد نجار کارگاه درب و پنجره را داخل یکی از اتاقها برپا می کردند. دربها معمولا دو لنگه ولی بصورت ساده یا جام دار بودند. البته درب و پنجره بسته به میزان مهارت استاد در رنده کاری و ورزیدگی و ذوق او ساخته می شدند. از معروفترین استادان درب و پنجره ساز روستا استا قربان، استا یونس، استا معروف و .... نجار بودند. استاد های پر حوصله و نفیس ساز بودند. پنجره ها با قابهای کوچک و برای هر پنجره پشت دری چوبی ساخته می شد. بطوری که اول پنجره باز می شد تا پشت دری باز شود. پشت دری پنجره در واقع کار دزد گیر را می کرد.
ناگفته نماند که برای دسترسی وتردد به پشت بام نردبان زیبایی بنام کاتی ساخته و نصب می شد.
تمام خانه ها دارای تراس یا به زبان محلی رفاق بودند. تراس را دَروَن یا نالسر هم می گفتند. رفاق محل دسترسی به حیاط از داخل خانه بود. برای دسترسی به حیاط از پله های چوبی نصب شده در رفاق استفاده می شد. در فاصیه بین ستون های رفاق که لبه تراس هم محسوب می شد. چوب های خراطی شده نصب می شد که به آن هزاره می گفتند.
اما اینک دیریست که صدای گوشنواز اره کشی جای خودرا به صدای گوش خراش اره موتوری سپرده است. صدای اره کشی حیات بخش بود چون نوید ساخت و ساز را می داد. ولی صدای اره موتوری چندش آور است چون خبر از نابودی می دهد. دیریست صدای تیشه استاد نجار نیز بگوشمان نمی آید. از استحکام خانه های دویست و سیصد ساله استادان نجار این دیار هم دیگر خبری نیست. سقف آخرین خانه های بجا مانده ساخته شده به دست این استادان بی نظیر در حال فروریختن است. دیریست که صدای آواز استاد نجار نمی آید. روزگار درازی از ان روزها می گذرد که استاد نجار در پشت بام خانه می خواند و به اهالی خبر می داد که ای اهالی، آبادی آباد و سرزنده است. استاد نجار هم زنده و سرحال و بزودی برای تازه عروس و داماد این روستا خانه ای دیگر ب پا خواهد کرد.
دیریست که از خنه لارده ای و گلگویی از پرچیم و کلک! تنیر و گرم نون و کله و دیزندون ! نفار و درون و سرپیش و ورخراز ! بوم و کاتی خبری نیست که نیست.!!




